آسمون دلدادگی | ||
|
صـدات مـیـکـردم....
یاحق نظرات شما عزیزان: بهونه بارون
ساعت12:04---12 اسفند 1391
هنوزم اول اسمت ای جانم میزارم...
نه اینکه تو عادت کردی واسه اینکه من عادت کردم واسه اینکه میدونم جونم به جونت بسته است بدون تو من نیستم هیچم تو آسمون منی منم بهانه باریدن زنده باشی و نسیم عشق همراهت..... پاسخ:سلام به اون اهل دلی که بی ریا و باصفاست قلب پر از محبتش همیشه با یاد خداست دور باشه از وجودتون هرچی غم و هرچی بلاست گفتم سلامی عرض کنم نگی فلانی بی وفاست . . .ممنون دوست خوبم.متن بسیارزیبایی نوشتی....هرجاهستی خوش خرم باشی...یاحق داداش ایلیا
ساعت7:57---7 اسفند 1391
سلام
مثل همیشه دل را به سرای بودن برده ای و قدم در وادی ماندن راندی . دلت را باز هم به دشت سپید محبت برده ای و گشتی زدی زیر اسمانی که همیشه آبی خواهد ماند . ماندگار باشد حضورتان و مهربانیهای بارشتان .. ایلیاپاسخ:اگر روزی مقدر شد که با اشکت وضو سازم / خدا داند که با چشمت هزاران قبله می سازم...یاحق نفسهای شبانه
ساعت8:20---6 اسفند 1391
صدایت را در کوچه های بارانی لحظه هایم بارها شنیدم و نای دم زدن نداشتم . این جانم ها همه کلماتی بودند که از دل تو و حنجره ی من خارج میشدند .شاید من جنبه اش را نداشتم که تو اینک خود را اسیر حرفهای بر آمده از ..... میباشد .
پاسخ:خواستم توی قلبت خونه کنم دیدم زمینش خیلی گرونه ! ما که فقیریم ، توی چشات چادر میزنیم...یاحق |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |