آسمون دلدادگی | ||
|
بغض که میکنم
هوای گلوم بد جورطوفانی میشه
هوای لبخند ندارم چه کنم دست دلم نیست
با تو
یا بی تو
فرقی نمیکنه
چشمهام یک ساز رو بلد شدن،
وقتی که نیستی
نبودنت،
وقتی که هستی
فکر رفنت،
سجاده ام خیس شده اما دلم باز نا آرومه،
خودمم نمیدونم چی شده؟
حالم نه مثل همیشه اس،
نه نیست...
جاده ها از پاهام خسته ان، از بس که رفتم و نرسیدی
از بس که گفتم ونشنیدی...
دلم به گلایه نمیره که هرچی گلایه هست از دلمه
تنها از دلم
میخونم که آروم بگیره ،
ببین حتی یادتوونوشتن به یادتوباعثه آرامش...
کاش میشدهمه چی رونوشت،کاش.
یاحق
نظرات شما عزیزان: |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |