آسمون دلدادگی | ||
|
دوباره دلم هواتو کرده...
خودکارمو پراز ابرمیکنم و برات از بارون مینویسم...
به یاد شبی می افتم تورومیون شعله ی شمع دیدم....
دوباره می خوام بیام پیشت...
کجامیتونم ببینمت؟توشب آویز عاشقا؟توچشمای
یه آهوی مضطرب؟توشاخه های یه مرجان قرمز؟
توسلام یه بچه که تازه اسم تورو یاد گرفته؟
دلم میخواد وقتی باغا بیدارن برات نامه بنویسم...
تونامه هاموبخونی وجوابشو زیرگل یاس خاطراتمون بذاری...
ایکاش میشد از بی توبودن هام بگم...
کاش می تونستم همیشه ازتوبنویسم...
میترسم روزی نتونم بنویسم و وحرفهای نگفته ام به دنیانیاد...
دوباره شب و طپش این دل بیقرارم.....
دوباره صدای تو که یه لحظه از گوشم بیرون نمیره و فکرت که همیشه بامنه....
منتظرت هستم و میدونم که دوباره به سوی من میای ....
میدونم که به یاد منو وگذشته ی من می افتی....
به یاد شب های مهتابی که در میان قایق رویاها
صدای ضربان قلب ما باصدای قایقران زمان در
هم می آمیخت وما رو به آینده ی روشن امیدوارمی ساخت.....
منتظرم چون هنوز قلب های ما با خاطرات
گذشته همچنان با یه آهنگ موزون می طپه......
**ایام به کام** نظرات شما عزیزان:
]چشمه جوشان عشق/سراب دیده عاشق//من تشنه امدم/سیراب که نه//ناکام تو/ناگزیر روزگار/پشت به تو//نفسم را گرفته ام/خفقان دارم//مردن عشق که تماشایی نیست
پاسخ:غزلی نیست كه در وصف توكامل باشد/كو دلی تا به غم عشق تو قابل باشد..یاحق |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |