آسمون دلدادگی
 
قالب وبلاگ
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان <آسمون دلداگی> آسمون دلدادگی و آدرس asemone.abi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





 

یک پیاده روی خالی..  

باران نم نم.. 

 

برگ های خیس خورده..

 

من تنها.  

یک هوای دو نفره.  

یک چتر دو نفره.    

 

چقدرجایت خالیست.. 

 

 

کاش تو هم دلتنگ من باشی.... 

 

[ سه شنبه 29 خرداد 1391برچسب:, ] [ 23:57 ] [ آسمون آبی ]

 آیا باید به رفتن تو هم بیندیشم؟

 

به ترس ازرفتن تو که قلبم رامیلرزاند؟

 

به ماندن من بی تو؟

 

به خستگی ،به یکنواختی؛به تنهایی ام پس از وداع...؟

 

آیابایدبازهمان قصه ی همیشگی "رفتن"رامرورکنم...؟

 

رفتن تو....رفتن عشق....رفتن من از دست من؟

 

خدایا!!!!!!!

 

ص____________________________________برم بده

[ دو شنبه 29 خرداد 1391برچسب:, ] [ 18:49 ] [ آسمون آبی ]
 
برای نوشتن،
 
هر نوع نوشتنی ، مثلا :
 
چه عاشقانه های غمگینانه ، چه هجران و چه عاشقانه های شیرین و نشئه از
 
رسیدن و وصال
 
یا مثل حس دیروز من که سالها بود رخت بربسته بود از زندگیم
 
 
یه دلخوشیِ رقیق و ظریفی باید ته دلم باشه تا بنویسم ،
 
حالا بماند که در نَحوهای مختلف، دوزِ این دلخوشی بالا و پایین میشه.
 
کم و زیاد میشه؛ اما باید باشه.
 
نیازِ به نوشتن، یک نوع دلخوشیِ خاص برای منه .
 
دلخوش به حضور یه غم، یک اندوه، یه هجران یا یه انتظار؛
 
دلخوش به یه نگاه عاشقانه مهربان، یه لبخندِ از روی رضایت،
 
یه دیدارِ از سرِ شوق، یه حضور، یه تایید، یه تشویق، یه بوسه،
 
یه نامه ی دل نوشت، یه سلامِ با صفا، یه دوستت دارمِ خاص
 
ولی نه از اون نوعی که می ماسه رو لبهامون اونم بعد از یه روز،
 
فقط یه روز
 
این ها ، دل دلِ سر انگشت هام رو زیاد میکنن برای نوشتن
 
و شهوتی خاص نسبت به لحظه ای که می خوام بنویسم
 
و به تپشی تُندتر امیدوار می شم . طپشی از سر شوق و ذوق نوشتن
 
و تو مینویسی و من هم . غمهامون نوشتنی میشن، نشئه گیهامون نوشتنی میشن .
 
انتظار ، دوری از محبوب ، هجران و فراقِ یار نوشتنی میشه.
 
وصلت، رسیدن ، شوق ، عاشقانه ها نوشتنی میشن . حالا هرچی قلم ، قوی تر و حس ،
 
عمیق تر باشه، نوشته ها نافذتر و بُرَّنده تر و به رگ زننده تر میشن .
 
اما و دریغ از وقتی که هیچ دلخوشی ای درونمون رو قلقلک نده و تهی
 
از دلخوشی باشیم .
 
فضای دل سوت و کور باشه
 
نوشتنمون نمیاد. دست و دل به قلم و کاغذ نمیره. ساعت ها به قلمی
 
که اُریب روی کاغذ معطل مونده خیره میشیم و... دریغ از یک سطر،
 
یه کلمه ی جون دار
 
و من ، شاعر عاشقانه ها ،دلخوشی هام کوچک تر از اونن که
 
برآوردن شون خیلی سخت باشه. دلخوشی هام ساده تر از اونن که 
 
مهیا کردن شون پیچیده باشه.
 
دلخوشی هام؛ یک جور بهونه برای زندگی کردنم حساب میشن.
 
و من ، برای زنده گی کردن به چه بهانه های کوچکی نیازمندم
 
و به چه دلخوشی های ساده ای محتاج
 
و تازگی هاست که حس می کنم یه صدا ، یه تصویر ،
 
حس یه حضور چقدر می تونه برام ارزشمند باشه که اکثرا ازم دریغ می شن .
 
بهترین هدیه هام، گرفتن بسته ای پُر از دلخوشی های ساده و کوچیکه
 
گاهی هدیه ای به من بده مهربان!......
[ جمعه 26 خرداد 1391برچسب:, ] [ 23:40 ] [ آسمون آبی ]
 
 
معبودم
 
 
 تو را غریب دیدم وغریبانه عاشقت شدم
 
 
تو را بخشنده پنداشتم و گنه کار شدم
 
 
تو را وفادار دیدم و هر کجا رفتم بازگشتم
 
 
تو را گرم دیدم و در سردترین لحظه ها به سراغت آمدم
 
 
معبودم
 

تو مرا چه دیدی که وفادار ماندی؟ 

 

[ پنج شنبه 25 خرداد 1391برچسب:, ] [ 20:26 ] [ آسمون آبی ]

 

فال حافظ زدنت از پی دلتنگی کیست ؟ /

 

من که هر لحظه به یاد تو و دلتنگ تو ام /

 

هر ستاره یه نشان از غم و دلتنگی من /

 

آسمان را بفرستم که بدانی همه جا یاد تو ام ؟
 

[ پنج شنبه 25 خرداد 1391برچسب:, ] [ 19:43 ] [ آسمون آبی ]

 

بند دلم را به کفش هایت گره زده بودم

 

که هرجا رفتی دلم را با خود ببری ،

 

غافل از اینکه تو پابرهنه میروی و بی خبر !
 

[ سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:, ] [ 12:43 ] [ آسمون آبی ]

 

بایادتوزندگی کردن چه کم خرج است!!!


نه خواب میخواهدنه خوراک

[ سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:, ] [ 12:36 ] [ آسمون آبی ]
 
گفتی اهل آسمونی ولی من اهل زمینم

گفتی فاصله زیاده بین تو تا سرزمینم

گفتی قلب عاشق من مث انگشتر سادس

گفتی از وقتی رسیدی اومدی شدی نگینم

من دیوونه اسیرت شدم و تو هم نوشتی

بر سر عهدم می مونم تا همیشه نازنینم

حالا میگذره از اون روز جای ما انگار عوض شد

تو یه جور دیگه هستی ولی من بازم همینم

تو توی چشات چی داری که حالا من آرزومه

واسه یه لحظه حتی بیام و پیشت بشینم

گل سرخ دم دستت دریغ از یه شاخه چیدن

من باید از دور بیامو واسه ی تو گل بچینم

من به اون نقطه رسیدم که اگه حتی نباشی

همیشه بودی و هستی انتخاب آخرینم

انگار از دست من و دل باز تو رنجیدی عزیزم

***حاضرم بمیرم اما اخمای تو رو نبینم ***

[ شنبه 20 خرداد 1391برچسب:, ] [ 19:55 ] [ آسمون آبی ]

 

فک کن من وتو همین الان روبه روی این دریانشستیم

ویه کم دیگه آفتاب غروب می کنه...

مردم شادو شنگول خودشونو به موج آب سپردندوتوجوش وخروشند...

من وتو تنها درکناری دنج آروم به اونا نگاه میکنیم...

هردوساکتیم و به آبی دریاچشم دوختیم....

همیشه عاشق اینم که کنارت درسکوت بشینم و غروب آفتاب رو ببینم...

چشم بدوزیم به آبی دریا ازکران تا بیکران....

میبینی"آبی آسمون "و"آبی دریا"چقدرقشنگ به هم آمیختن....

همیشه زیبایی طبیعت هردومون رو آروم میکنه...

اینقدرجادومون کرده که نمی دونم میتونم این حالت خلسه رو وصف کنم یانه؟

آرامش دریاصدامون میکنه...

موج توموج،سفیده سفید،درنهایت آبیبه انتهای

دریا که نگاه میکنیم نیلگونه و در نهایت شفق سرخ فامه....

کناردریاکناره هاسبزرنگه....

باد هم دراین میونه عرض اندام میکنه و با نرمی به گونه هامون میخوره....

موج ها به هم گره خوردن و میان تا کنار پامون و با عشوه ای

خاص دوباره برمیگردن تو دل دریا.....

ازت میپرسم نظرت درمورد هجرت موج چیه؟

یه نگاهِ مهربون به من میکنی و میگی:"هجرت موج؛یه هجرت بیرنگه"

از ته آب میاد تا به اوج برسه.....

همیشه عاشق این تعبیرهاو نگاه قشنگت به زندگی هستم....

خورشید غروب کرده و من وتو انگار اصلادوست نداریم از این سکوت زیبابیرون بیاییم....

نمیدونم شاید زندگی به هردومون یاد داده که درپسِ هرکلمه دنیاییه پراز رمزو راز،

پراز سخن اما حرف دراون نمیگنجه....

صوت طنین نداره....همه چی معناست....همه چی تقکره....

پس هردوترجیح میدیم که تو سکوت دل به موسیقی موج بسپریم....

"خسته نیستم ازآن چه نیست وبایدباشد...

خسته ام ازاین همه نبایدهای تکراری وآنچه که هست"

[ جمعه 19 خرداد 1391برچسب:, ] [ 21:15 ] [ آسمون آبی ]

 

 بگذارکه دیگران نامت را ندانند....

همین زلال بیکران چشمانت برای پچ پچ هزار ساله ی آنان کافیست.....

[ پنج شنبه 18 خرداد 1391برچسب:, ] [ 15:51 ] [ آسمون آبی ]

 

 

 
شاهدی ندارم
 
جز
 
کوچه پس کوچه های خلوتِ
 

 
 دل!

 

 

[ سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, ] [ 11:36 ] [ آسمون آبی ]
 
 
 
به کلبه ی سردقلبم دعوتت میکنم تا بدانی دردلم چیزی به جزیادتونمیسوزد.....
[ سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, ] [ 10:49 ] [ آسمون آبی ]
 
زندگی یعنی….

زندگی یعنی نگاه کودکی/ سادگی شعرهای رودکی

زندگی یعنی جهش / یعنی پرواز و پرش

زندگی یعنی وا شدن / از میان غنچه پیدا شدن

زندگی یعنی طلوع یا سها / بازی با موسیقی و آواز ها

زندگی یعنی تکاپو / شادی یکتا بچه آهو

زندگی یعنی دلی را شاد کردن / اشک را از گونه‌ای پاک کردن

زندگی یعنی صدای عشق شنیدن / غم و اندوه را ندیدن

زندگی یعنی گل خورشید چیدن / دستی بر برگش کشیدن

زندگی یعنی سختی کشیدن / سرد و گرم روزگار را چشیدن

زندگی یعنی کتاب قصه خواندن / جمله‌ای زیبا به روی لب نشاندن

زندگی یعنی قدم برداشتن / بوته نیلوفری را کاشتن

زندگی یعنی سرودن / به هر جا پر گشودن

زندگی یعنی با همه همدل شدن / نقل یک محفل شدن

زندگی هر چه که هست / ما در آن شناوریم

ذره ذره کارمان / ما از اینجا می‌بریم

چه بخواهیم و نخواهیم ما به دنیا آمدیم / با یک دنیا آرزو از آسمان‌ها آمدیم

ما از آن آسمانیم روحمان آبی است / شبهای قصه هامان همیشه مهتابی است

زندگی را بو کنیم / هر چه داریم در دلمان رو کنیم

آبی و سرزنده و مغرور باشیم / در طی این بازی زندگی پر شور باشیم 

پی نوشت:شاید چندروزی نتونم بیام دارم مبرم برای بدرقه ی یه پرستوی دیگه...

خیلی سخته ولی چه میشه کرد

مادر همسرم درگذشت....روحش شاد

مادر، تو هستی و من بیهوده می خواهم از رفتنت سخن گویم.

تو اکنون بیش از گذشته در درون ما هستی و من هر روز و هر

ساعت حرفهایم را پنهانی به تو می‌گویم و از تو می خواهم دعای خیر خود را بدرقه راهم سازی.....

 

[ دو شنبه 8 خرداد 1391برچسب:, ] [ 9:43 ] [ آسمون آبی ]
 
دیوانه نمی‌گوید دوستت دارم…
 
دیوانه می‌رود، تمام دوست داشتن‌ها را
 
 
به هر جان کندنی که شده، از هر دری جمع می‌کند
 
و می‌زند زیر بغلش
 
و می‌ریزد به پای کسی که،
 
هیچوقت قرار نیست بفهمد دوستش دارد !

[ شنبه 6 خرداد 1391برچسب:, ] [ 23:6 ] [ آسمون آبی ]

من نشانی ازتو ندارم امانشانی ام رابرای تو مینویسم
 
در عصر های انتظار به حوالی بی کسی قدم بگذار!
 
خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو!
 
کلبه ی غریبی ام را پیدا کن،کنار بید مجنون خزان زده و کنار
مرداب آرزو های رنگی ام!در کلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس 

پنجره برو!حریر غمش را کنار بزن مرا می یابی.. 

[ شنبه 6 خرداد 1391برچسب:, ] [ 22:25 ] [ آسمون آبی ]

 

 غمی بر دلت نشسته ومن سنگینی اش را حس میکنم

 

هوای دلت ابری شده وچشمان من ابریست

 

خواسته ای داری و من آرزویش میکنم

 

به این امید که تو شاد شوی و بخندی

 

دوست داشتن شاید همین باشد.......

[ شنبه 6 خرداد 1391برچسب:, ] [ 11:39 ] [ آسمون آبی ]
 
رب النوع آپولودرجنگل،دافنه ی پری را تعقیب میکرد،چون عاشقش بود.
 
امادافنه که همه تحسینش میکردند دیگرنمیتوانست زیبایهایش راتحمل کند
 
واز خدایان کمک خواستتااین زیبایی را نابود کنند،زیراآرامشش را ربوده بود!!!
 
خدایان خواست دافنه راپذیرفتندواورا به برگ درخت تبدیل کردند....
 
آپولودیگرنتوانست اورا پیداکندزیرا اوبخشی ازگیاهان اطراف شده بود..........
 
 

 

دافنه به گونه ای عمل کرد که همه ی ما کم وبیش با آن آشناییم،
 
بارهااستعدادهای خودرانابود کردیم چون نمیدانیم با این استعدادها چه بایدبکنیم.......

بله متوسط وهمرنگ جماعت شدن خیلی راحت تراست

 از مبارزه برای رسیدن به تمام تواناییهایمان واستفاده از این نعمت بزرگ خدادوندیست...

****کاش می فهمیدیم که کار از بنیان غلط است**** 

[ چهار شنبه 3 خرداد 1391برچسب:, ] [ 9:57 ] [ آسمون آبی ]

 

 زندگی ما مثه یه کتابه،صفحه ی عنوان اون به نام ماست،

مقدمه ی اون معرفی ما به دنیا،

صفحات اون گزارش روزانه ی تلاش ها،کوشش هاولذت و ناامیدیهای ماست........

هرروزاعمال وافکارمون در کتاب زندگیمون ثبت میشه
 
وهرساعت تاریخچه ای روبه وجود میاره که بایدبرای همیشه باقی بمونه......
 
پس بیاین کاری کنیم که همه در موردکتاب زندگی ما بگویند:
 
تاریخچه ایست از اهداف عالی،خدمات بی دریغ و کارکرد بسیارخوب...
 
**انتخاب اینکه چگونه وکجاخواهیم مرد با ما نیست،فقط مامیتوانیم تصمیم بگیریم که چگونه زندگی کنیم**
 
[ چهار شنبه 3 خرداد 1391برچسب:, ] [ 2:14 ] [ آسمون آبی ]

 میان شعله های زندگیم گم شدم ای دوست...

 

ولی دلم برای هوایت همیشه بیکاراست........

[ دو شنبه 1 خرداد 1391برچسب:, ] [ 12:14 ] [ آسمون آبی ]

 

گذشت آن زمان که فقط یک بار از دنیا میرفتیم...

 

حال یک بارازشهرمیرویم............

 

یک بار ازدیار......

 

یک بار ازدل......

 

یک بار از یاد.....

 

یک بارهم ازدست..........

[ دو شنبه 1 خرداد 1391برچسب:, ] [ 12:1 ] [ آسمون آبی ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

میگن سه موقع دعا برآورده میشه یکی وقت اذون یکی زیر بارون یکیم وقتی دلی میشکنه..... من وقت اذون زیر بارون با دلی شکسته دعا کردم خدایا هیچ دلی نشکنه . . .
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 12
بازدید دیروز : 227
بازدید هفته : 303
بازدید ماه : 674
بازدید کل : 69905
تعداد مطالب : 383
تعداد نظرات : 771
تعداد آنلاین : 1

Alternative content



MusiC Dariush