آسمون دلدادگی | ||
|
نه از قبیله ابرم نه از تبار کویرم که بی بهانه بگریم
دلم گرفته برایت ولی اجازه ندارم
که از نسیم و ترانه سراغی از تو بگیرم .
بازم گیر کردم تو ترافیک کلی فکر
موندم توچهاراهِ سردرگمی؛
امشب از پسرِگل فروش هم خبری نیس؛
وقتی هست خیلی دلگرمم به بودنش....
کاش بود ودستای گرمش رومثه خاطره ای
سوزان تو دستام میذاشت...
پر از اشکم ولی میخندم به سختی
به قول فــــــروغ که میگفت:
"شهــامت میخواد ســـــــرد باشی ولی گــــــــرم لبخند بزنی"
گاهی که دلم به اندازه ی تمومِ غروبها می گیره
از تراکم سیاه ابرها می ترسم و هیچ کس
مهربونتر از گنجشکهای کوچیک کوچه های بچگیم نیست
کسی دلهره های بزرگ قلب کوچیکم رو نمی شناسه
یا کابوسهای شبونه ام رو نمی دونه
با اینهمه، نازنینم ، این تموم واقعه نیست
از دل هر کوه کوره راهی می گذره
و هر اقیانوس به ساحلی می رسه
و شبی نیست که طلوع سپیده ای در پایانش نباشه
از چهل فصل دست کم یکیش که بهار میشه.......
آسمون همچو صفحه ی دل من،روشن از جلوه های مهتابست ،
امشب از خواب خوش گریزانم،که خیال تو خوشتر از خواب است.
یاحق نظرات شما عزیزان:
kheyli matne zibayi bod
پاسخ:ممنون عزیزم....چراخانمی اسمت رو گذاشتی "بی هویت"این اسم منو یک کمی اذیت میکنه چون هویت منو تودقیقامعلومه ...هویتِ ما:اعتقاداتمون ودونستنِ جایگاهمونِ...میدونم که دلِ دریاییت گرفته بوده وباعث شده تا این اسم رو برای وبلاگت انتخاب کنی ولی کمی به اینهمه آشفتگی سروسامون بده خانومی....دوست دارم دفعه ی بعد که به وبلاگت میام هویتت رو پیدا کرده باشی و به ساحلِ آرامش رسیده باشی دوستِ خوبم....لحظه هات پراز آرامش ساعت16:51---24 آبان 1391
بالاخره آسمون اینجا هم اشکش دراومد....
خوشحالم...والبته کمی آروم... این واسه من یه نشونه است.... از همون نشونه ها که گفتی هراقیانوسی به ساحلی میرسه.... امیدوارم اون ساحل مثل دریای دل ما طوفانی نباشه.... مثل خودت ساحل آرامش باشه... بازهم انتخاب موزیکت فوق العاده بود.... ممنون که اینقدر تو خوبی ! پاسخ: می دونم که این روزا با باد و پنجره هیچ پیوندی نداری و به همه قاصدک های خودرویی که خانه ات را خوب می دانند ، فقط و فقط فوت می کنی ، چون که من می شناسمشان ، برایشان علامت گذاشته ام و هرگاه در اتفاق زمان میابمشان ، بی صدای بی صدایندمثل خودِتو...امابر اسب سحر سوار خواهد آمد ، از پشت مه و غبار خواهد آمد ، وقتی برسد به خانه ای در دل ما، با آمدنش بهار خواهد آمد .دیگه نبینم دلِ دریاییت طوفانی باشه آبیِ آسمونیِ من..برای به آرامش رسیدنت لحظه به لحظه دعا میکنم...آموختم که همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم دعا کنم...یاحق
سلام
این دلنوشتتون مثل بقیه زیباست ولی یه حس و حال و هوای دیگه ای داشت منو با خورد تا مرز عشق،نه تا رسیدن به خود عشق برد.... مخاطب خاصی داره....؟ پاسخ:سلام احسان جان ممنون دوست خوبم شاید... یاحق |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |