آسمون دلدادگی | ||
|
تــمام ماجــرا همينجاست ;
یاحق
نظرات شما عزیزان: mr.ht56
ساعت2:27---6 دی 1391
قشنکه ، دوسش داشتمپاسخ:خداروشکز خیلی خوشحالم که دوسش داشتی ممنون از حضور گرمت...
فریاد (عرفان)
ساعت22:36---2 دی 1391
فقط تنهایی را به تو هدیه داده آری هدیه او به تو در شب یلدا تنهاییست ... تنهایی
پاسخ:معلم گفت{الف} گفتم او. معلم گفت{ب} گفتم با او. معلم گفت{پ} گفتم پیش او. معلم گفت{ج} خواستم بگویم جدایی گفت نگو....یاحق
فقط تنهایی را به تو هدیه داده آری هدیه او به تو در شب یلدا تنهاییست ... تنهایی
پاسخ:لحظه هایت پر از آرامش داداش ایلیا
ساعت17:38---2 دی 1391
سلام
پلکان کوچه را طی باید کرد تا گذر از زمستان ... باتو یا بی تو نیت بر گذر از سرمای سوزنده ی فصل سپیدی دل دارد و دوری راه وتک اناری که بر شاخه هنوز چشم انتظار دستان رهگذری مانده ... باید زودتر از اینها ظرف سفالین فیروزه فاممان را مزین کنیم به سرخی آتشین لبهای خندان و گونه های سرما سوخته ی انار ... ایلیاپاسخ:سلام 41سال پیش از این زیر یک سنگ گوشه ای از زمین من فقط یک کمی خاک بودم..همین یک کمی خاک که دعایش پر زدن آن سوی پرده آسمان بود.. آرزویش همیشه دیدن آخرین قله ی کهکشان بود.. خاک هر شب دعا کرد از ته دل خدا را صدا کرد.. یک شب آخر دعایش اثر کرد یک فرشته تمام زمین را خبر کرد.. و خدا تکه ای خاک برداشت آسمان را درآن کاشت.. خاک را توی دست خود ورز داد روح خود را به او قرض داد.. خاک توی دست خدا نور شد پر گرفت از زمین دور شد.. راستی من همان خاک خوشبخت ام.. من همان نور ام پس چرا گاهی اوقات... این همه از خدا دور هستم....یاحق |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |