آسمون دلدادگی | ||
|
امروز می خوام از اسمت بنویسم اسمی که همیشه برام حسِ تازگی داره وقتی اسمت رو روی لبم میارم یاد سپیده دم صبح می افتم یه لحظه ای رو یادم میاد که نمیتونم درست بنویسمش، اصلا مگه می شه از احساس نوشت؟ من فقط سعی می کنم ثبت کنم حسایی رو که تنها با تو دارم تجربه شون می کنم زمان سپیده دم صبح که هوا یه خرده مه داره خیسی شبنم رو گلها می شینه اگه اون لحظه اونجا باشی سنگینی شبنم تو هوای صبح معلومه هر جا که قدم میزاری خیسه رو سبزی علفها، روی غنچه گلها، روی شاخه درختا همون موقع ست که یه قناری میشینه رو یه شاخه و شروع به خوندن میکنه صداش تو دل دشت می پیچه صداش یه جوری تو دل دشت می پیچه که هر چی دنبال این صدا میگردی پیداش نمیکنی انگاری صدای امید رو تو دل همه بیدار میکنه دوست دارم توی اون هوا یه نفس عمیق بکشم و هر چی تو دلم هست بریزم بیرون یه هوای سبک یه نفس عمیق و یه آرامش که پر از حس راحتیه یه نسیم ملایم پر از عطر یعنی طروات، یعنی تازگی، یعنی امید یعنی طلوع روشنی بعد یه شب پرهیاهو یعنی تنها امید این دلِ تنهایِ من شاید هیچ کس مثل من، تو رو تجربه نکرده باشه چشم عسلی خودتم خوب میدونی بيشعورترين موجود دنيا "دلمه" روزي هزار تا دليل و منطق مي يارم براش آروم ميشه ولي بازم دم دمای غروب كه ميشه ميگه چرا؟ ببین قـایـقـی دارم و بـادبـانـی گـشـوده در گـذرگـاه بـادهـایـی کـه گـاهـی قـهـقـهـه اسـت و گـاهـی هــق هــق ... ! "چشم عسلی"بی "عصا" به آب زدم!!! موسی اگه ایمان داشت... من "تو" رو دارم!!! همیشه از تو نوشتم و بازم مینویسم برای دلی که تا ابد با آشفتگی هاش عاشقی میکنه آخرش یه کلام ختم کلام گفتم نگی نگفتی.... آی زمستون که داری میای فقط حواست باشه .... دورِ تموم شاعرانه هام رو خط میکشم اگه با اومدنت "او" حتی یه تک سرفه کنه ... یاحق نظرات شما عزیزان:
محفل آریائی تان طلائی ، دلهایتان دریائی
شادیهایتان یلدائی ، پیشاپیش مبارک بـــــــاد این شب اهورائـــــــی ..... AHMAD پاسخ:دستمال خیس ارزوهایم راچکیدم.همین 4قطره چکید: زنده .... باد... رفیق.... بامعرفت.... بیقرار
ساعت19:42---28 آذر 1392
عزیزم ببخش خطم 2 روزه یطرفه شده احتمالا فردا مسدود بشه از همینجا جواب اس ام اس هاتو میدم : شب یلدات به زیبایی و روشنیه دلت و دلت پر از شادی و عشق در کنار عزیزانت شاد باشی
|
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |